کاش...
نویسنده: پلک(یکشنبه 87/1/25 ساعت 4:44 عصر)
کسی صدای من را می شنود؟؟؟؟؟؟؟؟
این جا زمین است! دنیا! لجن زار! من را پرت کرده اند این جا! گفته اند محکومم به زیستن؛ و بودن!و من سالها است که می خواهم بمیرم!...
از آن روز که همه چیزم را از من دزدیدند...
اینجا زمین است! و من ؛ کسی از میان این زمینیان؛ می خواهم فریاد بزنم؛ داد بزنم؛ بگویم نمی خواهم این دنیا را!!!! بگویم این دنیا مال همان کسانی که دوستش دارند؛ مال همانها که آفریدندش!من می خواهم فقط بمیرم...!
و تو ؛ تنها کسی بودی که من داشتمت...
چه ساده و راحت رفتی...
و چه ساده و راحت؛من له شدم...
چه ساده و راحت؛ تمام یک سال؛تمام شد...
چه قدر زود تاریخ انقضایم رسید...
من می خواستمت...
من دوستت داشتم...
(من ...
می خواهمت...
دوستت دارم...)
با دلی که خُرد شده است ...
در راه به جاده می نگرم که شاید بازگردی...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ